وقتى گرسنگى در جهان ميلياردى است ديگر از گرسنگى گفتن "خبر" نيست٬ بايد عليه گرسنگى برخاست. وقتى خشونت عليه زن در مقياس پنج قاره داستان زندگى روزمره است٬ ديگر از خشونت عليه زن گفتن "خبر" نيست٬ بايد نظام مبتنى بر خشونت را برانداخت. با هر ٨ مارس يکبار ديگر چشمها بسوى موقعيت نابرابر و تحت انقياد زن خيره ميشود. ستم و تبعيض و در موارد زيادى کشتار زنان در دنياى امروز حتى ادوار بردگى بشر را رو سفيد ميکند. وضعيت زنان در آفريقاى گرسنه و در کشورهاى اسلام زده بيشتر از فجيع است. هندوستان نمونه ديگر است٬ کشور يکى يکدانه دمکراسى و يکى از قدرتهاى نوين سرمايه دارى. آمار يک مجله پزشکى که بى بى سى به آن اشاره دارد "ناقابل" است؛ "تنها در سال گذشته ١٠٠ هزار زن هندى سوخته اند"! اين زنان يا توسط شوهران به آتش کشيده شده اند٬ يا زير فشار خودسوزى کرده اند و يا در "سوانح آشپزخانه اى" شمارش شده اند! اين آمارها را در دنيا جمع بزنيد. از نابودى و تجاوز و نقص عضو در محل کار تا اعدام و سنگسار و کشتن زير شکنجه و قتل ناموسى و سوزاندن و شکنجه در خانواده و غيره. کدام جنگ در دنيا به اندازه کشتار زنان قربانى دارد؟ اين جهاد کثيف زن کشى به کدام منافع خدمت ميکند؟
و ما در دوره انگيزاسيون و ارتجاع قرون وسطى زندگى نميکنيم. ما در دنيائى زندگى ميکنيم که قريب دو سوم توليد و ثروت اجتماعى بدست زنان صورت ميگيرد. چرا در عصر انفورماتيک و دنياى قرن بيست و يکم و بدنبال مبارزات نسلهاى متمادى براى آزادى و برابرى هنوز زن بودن فى النفسه جرم است و بايد اين تاوان را پس داد؟ ترديدى نيست که ستم بر زنان با تاريخ بشر عجين بوده است. تاريخى که اساس آن جنگى است برسر قدرت و سلطه گرى. به انقياد کشيدن زن جزئى از اين تاريخ پيشا انسانى است. اما تاريخ عتيق هرچه بوده و هر سنت کثيفى را براى ما به ارث گذاشته است٬ امروز قرنهاست که در دنياى سرمايه دارى زندگى ميکنيم. و ميدانيم که سنتهاى بسيار جان سخت تر و هرچه که سد راه گسترش بازار و سود سرمايه بوده است کنار زده شده و لغو شده است. چرا زن کشى و خشونت عليه زنان و نابرابرى زن و مرد به پشتوانه کل نظام قدرت مقاومت ميکند و هر روز و هر دقيقه و هر ثانيه قربانى ميگيرد؟ اين چه حکمتى است که فرودست بودن زن از شناسنامه سرمايه دارى و قوانين و اخلاقيات و فرهنگش تفکيک ناپذير است؟ حقيقت اينست که پاسخ سوال همينجاست٬ در نظام سرمايه دارى. اگر هنوز عليرغم مبارزات جنبشهاى پيشرو٬ ستم بر زن و خشونت عليه زن و نابرابرى زن و مرد در قلمروهاى مختلف يک واقعيت است؛ بايد منفعتى روشن در سرمايه دارى داشته باشد. ستم بر زن يک رکن انباشت سرمايه و سود است. از کار خانگى تا تر و خشک کردن کارگر خسته اى که بايد فردا سرکار برگردد٬ از توليد نسل جديد کارگر براى بازار و تربيت در مکانيسم خانواده بعنوان يک واحد اقتصادى مهم جامعه موجود تا کار در بازار با حقوق کمتر٬ همه جزو مخارج سرمايه است. همه جزئى از پروسه استثمار و هزينه اى است که بايد سرمايه براى گرداندن چرخ توليد و بازتوليد نيروى کار پرداخت کند.
سود انجيل سرمايه است. سود قانون اساسى سرمايه است. ستم بر زنان٬ تداوم خشونت بر زنان٬ و نابرابرى زن و مرد رابطه مستقيمى با کسب سود در جامعه سرمايه دارى دارد. اساس اين نظام بر تبعيض و نابرابرى و بهره کشى فرد از فرد مبتنى است و ستم بر زن در جامعه و در خانواده يک رکن اين نظام و استثمار سرمايه دارى است. زنان براى آزادى کامل بعنوان انسان بايد ريشه اين نظام را بزنند. مبارزاه براى بهبود و تغيير قوانين به نفع زنان برحق تر از برحق است و بايد مورد حمايت و پشتيبانى قرار بگيرد. اما بايد بين هر تغيير و اصلاحى به نفع زنان رابطه روشنى با نفى ريشه ستم بر زن در جامعه طبقاتى امروز برقرار کرد. ديدگاههائى که هر نوع بهبود فورى موقعيت زنان را به امر سوسياليسم حواله ميدهند٬ همينطور ديدگاههائى که تلاش دارند سازشى بين خواستهاى زنان و جامعه موجود برقرار کنند٬ هر دو و هر کدام بنوعى افق پيشروى اين جنبش را مخدوش ميکنند. زن بايد بعنوان انسان از قيد هر نوع ستم آزاد شود. زن بعنوان انسان برابر نبايد شرايط خفتبار موجود را بپذيرد.
در جامعه اى که آپارتايد جنسى و تبعيض بر اساس جنسيت و زن کشى کمر به انکار نفس انسان بودن زن بسته است٬ پلاتفرم سوسياليستى بدوا اعاده هويت آزاد انسانى است. سوسياليسم جنبش انسانهاى آزاد براى رهائى از قيد نظام طبقاتى و بردگى مزدى و مالکيت خصوصى بر ابزار توليد است. ٨ مارس سنت جنبش بين الملل سوسياليستى است که براى اولين بار در جهان بعد از انقلاب اکتبر پرچم حقوق و آزادى زن را برافراشت. جنبش کمونيستى و سوسياليستى جنبشى براى اعاده هويت انسانى و بازگشت اختيار به انسان است. به اين اعتبار نفى هر نوع ستم و تبعيض فورا و بدون قيد و شرط امر قائم بذات اين جنبش است. براى سوسياليسم مقابله با ستمکشى زن امرى "تاکتيکى" نيست٬ بلکه امرى هويتى و بلافصل و استراتژيک است. جنبش طبقه کارگر و کمونيسم کارگرى جنبش اين رهائى همه جانبه است.
در ٨ مارس بايد به اين تاريخ و اين افق بلند ارجاع کرد. دراين روز بايد بر خواستهاى فورى و پايه اى و نفى ارتجاع و آپارتايد و بيحقوقى زن تاکيد کرد. دراين روز بايد سرمايه دارى را بعنوان مسبب تمام مشقات انسان امروز به محاکمه کشيد و براى سرنگونى آن فراخوان داد. نظامى که انسانها را با مذهب و ناسيوناليسم و قوم پرستى و جنسيت و "بومى" و "خارجى" و "هويت جنسى" و "اقليت" و "اکثريت" و غيره قصابى ميکند٬ از اين تقسيمات کاذب ذينفع است. پرچم انسانى کمونيسم عليه کليه اين تقسيمات کاذب تاريخى است. کمونيسم برخلاف سرمايه دارى منفعتى دراين تقسيمات کاذب و هويتهاى کاذب ندارد. نفى ستم و تبعيض و نابرابرى و تعرض به بنيادهاى نظامى که ستم و تبعيض و نابرابرى ارکان آنست٬ پرچم ٨ مارس است. آزادى نسبى زن ممکن است با سرمايه دارى تناقض نداشته باشد. بايد براى تحقق هر درجه از اين آزاديها در چهارچوب نظام موجود جنگيد و بيوقفه تلاش کرد. اما آزادى زن بعنوان انسان و تحقق يک رهائى همه جانبه تنها با کمونيسم ممکن است.
روز جهانى زن را به زنان و مردان آزاد انديش و سوسياليست و کمونيست تبريک ميگوئيم. زنده باد سنت سوسياليستى ٨ مارس! *